Thursday 13 December 2007

دستگيري ها ادامه دارد:

بنا بر اخبار رسیده، نیما نحوی دانشجوی دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل دستگیر شده است. هنوز از سرنوشت وی هیچ اطلاعی در دست نیست. گویا وی پس از برگزاری مراسم 16 آذر دیروز در دانشگاه مازندران بازداشت شده است.همچنین رضا عرب که دیروز در جریان مراسم روز دانشجو بازداشت شده بود، آزاد شده است.

Tuesday 11 December 2007

اخبار جنبش دانشجويي را از طريق وبلاگ هاي زير دنبال كنيد:


http://azady-barabary-01.blogspot.com/
http://daneshjoo-16azar.blogspot.com
http://avayedaneshgah.blogfa.com/

انسانيت در بند و اسارت نمي ماند


اين ما بوديم. روز سه شنبه سيزدهم آذرخود را به هم رسانديم پرچم ها ي سرخ آزادي و برابري را بالا گرفتيم و خواسته هاي خود را فرياد زديم . جمهوري اسلامي دست و پايش به لرزه در آمده بود در خيابان و دانشگاه دانشجويان را دستگير مي كرد به خيالش اعتبار دارد؛ شبنامه عليه آنها پخش مي كرد در تصورات احمقانه اش سران اعتراضات را گرفت و سركوب كرد. به خيالش فعالين سي نفري بودند كه چند روزي دستها و دهانشان را بست بقيه هم راه را گم كردند يا ترسيدند ساكت شدند. طرز تفكر مستبدانه ي ارتجاع و آخوند!!! بيش از اين از ديد انها نسبت به وضعيت اطراف و سياست برخورد انها نمي توان انتظار داشت.در حاليكه جنبش دانشجويي به بلوغ خود نزديك مي شود راديكاليزه شده و بي پروا بروز پيدا مي كند، جمهوري اسلامي اين پايمال شده و لگد خورده ي زمان ديگر بوي فسادش همه جا را گرفته نه تنها جنبش دانشجويي بلكه تمام جنبش هاي آزاديخواه و برابري طلب جامعه خود را مستقل اعلام كرده اند با شتاب و قاطعيت در مسير خود در حركتند نقشه هاي بي اساس حكومتي ها براي به انحراف كشاندن ديگر كهنه شده ، جنبش ها به يكديگر مي پيوندند و به جامعه ، اين جنبش ها و اين اعتراضات متعلق به همه ماست به انها اگر جواب مثبت داده نشود و با آنها همراهي نشود پس به كجا بايد پناه برد؟ اين مسير و جايگاه ماست اين بسترحركت همه ي ماست نه اين خاك مرزبندي شده ي منجمد رو به نابودي و فساد. اطلاعاتي ها در تصورات خود داشتند با بازداشت و دزديدن و زنداني كردن ما ترس به ما غلبه خواهد كرد ولي جواب اين خيال خام خود را در تجمع هاي اعتراضي پي در پي كه تا به امروز كشيده شده در شهرهاي ديگر تبريز ، شيراز ، مشهد و... گرفتند . ديگر كسي نمي ترسد ما تشنه ي رسيدن به جامعه اي هستيم كه لياقت ما را داشته باشد در آن زندگي احيا شده و انسان ها انساني زندگي كنند ما تشنه ايم و هراسي نيست . روزبه را گرفتند؟ من روزبه ام . حتي از نسل هاي قبل به دنبال ما مي ايند نمي دانم شايد پخته تر و در صدد جبران ولي اين بار پدرها و مادرها دليرانه از فرزندان خود دفاع مي كنند ديگر نمي گويند بايد ساكت بود، هيس آرام تر! نه اين بار به ميدان مي آيند و پابه پاي فرزندان حرف مي زنند ، وقتي دهان ما را مي بندند آنها فريادهاي ما را سر مي دهند، دفاع مي كنند . دوستان ما انسان هاي آزاد در زندانند تحت سخت ترين شكنجه ها و تحقيرها ولي ما ايستاده ايم بايد فرياد زد بايد براي آزادي آنها به هم پيوست باز هم ادامه داد تجمع كرد و اعتراض . هر شب صدايت در گوش من هست و قلبم از تصور شكنجه ي كفتارها به درد مي آيد و از اينكه مي دانم امشب راحت نخوابيده اي ديگر خوابم نخواهد برد . حس تصور لحظه اي كه پايكوبان و فريادزنان به سردر سنگي سرد مي رسيديم و پشت آن خيل آدمها را مي ديديم كه انتظارشان را مي شنيديم و شكستن درها و رهايي و به هم پيوستن شبيه حس توست وقتي برايت فرياد مي زنيم آزاد بايد گردد و تو پا روي زمين مي گذاري پا در خيابان درست كنار پاهاي ما . با هم راه مي رويم با هم مي دويم . اولين قدم آزادي !! پاهاي من هم هست صدايشان را مي شنوم.

Saturday 1 December 2007

پیشروی فعالین رپ همراه جامعه

رپ با مرز و حدود جامعه به وجود نيامد كه با حد و حدود آن حركتش كند شود و منزوي گردد. جامعه امروز متلاطم است همه ي اقشار آن به جو اختناق معترضند همه ي جوانهاي آن خواستار جهاني شاد و مدرن و آزاد هستند. رپ در ايران از زير غبار بازمانده هاي عقب ماندگي و استبداد ،گستاخانه بيرون آمد تا تمام چيزهايي كه در درونمان فرياد مي كشيد و جرات گفتن آن را از ما ربوده بودند بي هيچ ترس و واهمه اي بيان كنيم پس نبايد عقب نشست. حكومت عقب مانده چاره اي جز سركوبي زنان و دانشجويان ، روشنفكران و هنرمندان ندارد ساده ترين حقوق انساني را نفي مي كند اعدام و سنگسار مي كند، بازداشت و زنداني مي كند مستاصل است و با اين اقدامات سركوبگرانه فقط چهره خود را خراب تر ميكند ولي ما انسانيم حق حرف زدن داريم حق تاختن به لاشه هاي اين استبداد را داريم قدرتش را هم داريم موسيقي رپ از زيرزمين ها جوشيد و اين را ثابت كرد. قدرت باورنكردني اش را بر سر جامعه كوبيد. بايد به دستگيريها و محدوديت هاي ايجاد شده براي رپر ها اعتراض كرد. امروز نسل جوان با اين موسيقي خو گرفته از اين سبك ياد گرفته كه بدون ترس خواسته هاي خود را بيان كند بايد همه ي رپرها و طرفداران پشت هم براي اعتراض به ميدان بيايند روز شانزدهم آذر روزي نمادين براي اعتراض همه ي اقشار به وضعيت غيرانساني جامعه است امسال رپرها و طرفداران اين سبك به عنوان قشري عظيم و نو از اين جامعه در كنار سايرين خواهند ايستاد. بيانيه ها و شعرهاي خود را براي اين روز آماده كنيد مطمئن باشيد از شما حمايت خواهد شد بايد با يكديگر در تماس بود طرفداران شما كم نيستند از آنها بخواهيد به حمايت از شما و خودشان به ميدان بيايند به اين حركت بزرگ اجتماعي بپيوندند بايد دانست اگر در اين جامعه تصميم نگيريد برايتان تصميم مي گيرند پس نبايد عقب نشست بايد در كنار هم براي اعتراض حاضر شد. نبايد گذاشت اين جريان در ايران سركوب شود . بايد حمايت ساير اقشار جامعه را نيز جلب كرد.

براي حضور در اعتراضات روز 13آذر مقابل دانشكده فني دانشگاه تهران راس ساعت 12 ظهر فراخوان داده شده .اخبار آن را دنبال كنيد: http://www.16-azar86.blogfa.com

Saturday 17 November 2007

به دستهاي بچه ها نگاه كن وقتي دارن نقاشي مي كشن ! به بچه ها نگاه كن وقتي با دستاشون دارن ذهنشونو بيرون مي ريزن. ديروز اين كارو كردم بچه ها خيلي راحت تر از ما شروع مي كنن به نقاشي كشيدن شايد چون هنوز ذهنشون روتين نشده با ابتكار بيگانه نيستن ،به مرزها آشنا نيستن و نمي ترسن از گفته شدن از اينكه بيرون ريخته بشن از اينكه بروز پيدا كنن از اينكه چه اتفاقي ممكنه بيفته از اينكه تنها باشن يا نه حتي بعضي وقتا رو ديوارا هم خط مي كشن درست مثل ديروز طوريكه منم دلم خواست ديوارارو خط خطي كنم . حالا هم فرقي نميكنه من يه ديوار هديه گرفتم كه مي تونم خط خطيش كنم هر چند واسه خودم مرز كشيدم ولي گاهي كه بچه ميشي اشكالي نداره از خط ها هم بيرون بزني. چه اشكالي داره واسه خودم بنويسم .اينو واسه خودم نوشتم واسه خود خودم.

Monday 12 November 2007

پ.ن

به سختي تو شلوغي و تكانهاي مترو چادرش رو رو سرش نگه ميداره هوا خفه س ... زير تبليغات مربوط به يه شركتي نوشته حامي يونسكو در ايران؟؟ وقتي سرش خلوت شده با تمسخر ميگه جنساشون فروش نميره شده حامي تا مردم ا زش جنس بخرن...
پياده كه شديم دنبالشون دويدم ازش پرسيدم اذيتتون نميكنن انگار كه منتظر بوده باشه براي كسي تعريف كنه انگار كه من ناجي اونا باشم برام تعريف ميكنه منو گرفتن ميگن نبايد بياي اينجا آخه من كجا كار كنم؟ ازش پرسيدم كسي نيست ازتون حمايت كنه؟ ميگه نه. انگار منتظره من ازش حمايت كنم ميگم خودتون نمي خواين كاري بكنين همكارش ميگه مثلا چي كار؟ انگار مي خواد ازم آتو بگيره ميخواد دستمو رو كنه ميگم نميدونم يه تجمعي اعتراضي جلوي تامين اجتماعي يا نميدونم بگرديد سازمان دفاع از حقوق زنها رو پيدا كنين همكارش ميگه مثلا كه چي بشه بگيرنمون بندازنمون زندان؟ مگه معلما نكردن عاقبتشون چي شد؟ ميگم اين فرق داره مي خوام بگم مگه كارگرا... كه مي پره وسط حرفم همكارش ميگه من كار خودمو ميكنم هر دفعه هم منو ميگيرن كم نميارم من تا زنده م همين جا كار مي كنم ؟ بايد كار كرد شرايط سخته ولي بايد كار كرد. نميفهمم چرا نبايد شرايط رو آسون كرد ؟ ميگه منو گرفتن ميگن بايد پنجاه تومن پول بدي تا ولت كنيم من اون روز بيست تومن هم كار نكرده بودم انقدر گريه كردم كه ولم كردن. براي زنده موندن بايد دزدي كرد و دزدكي زندگي كرد!! ميگم آخه اينجوري كه نميشه . همكار بهم ميگه ميخواي كار كني؟ حس مي كنم دستمو محكم گرفته؟ نميدونم اصلا مشكل من كار نيست چرا انقدر كار كار ميكنه؟ ميگم نه ولي شايد يه روزي خواستم. ميگه پس بايد تحمل كني بازم ميگه همكارش ميگه تو صبر نداري من دو تا مدرك دارم اينا رو ميشناسم ميدونم بايد چي كار كنم نميذارم مانع كارم بشن نميذارم من تو هر شرايطي شده كار مي كنم . ميگم ولي اين شرايط درست نيست بايد وضعيتتون معلوم باشه اينجوري كه نميشه ميگه ميگيرنت بي آبروت مي كنن ميگم يعني چي ؟ چشماش گرد شده ميگه بي آبروت مي كنن... ديگه يادم نمياد اصلا نميشنيدم برگشتم ...
_مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟
_روسريتو چرا نخ كش كردي؟ چرا مواظب نيستي ؟
_مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟
_بذار درستش كنم
_آي مامان موهام
_ببين چيكار كردي ؟ آهان درست شد بيا مواظب باش
مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟

نميدونم زمانش كي بود ولي حال نبود. اگر از پي نوشت داشتن اين وبلاگ خبردار مي شدم جاي اين پست توش مي بود.
اين وبلاگ شخصي نيست و جز... و قرار هست كه شخصي هم نشود من استثنائا نميخوام زير قولم بزنم.
من تمام سعي خودم رو مي كنم كه شخصي نشه. اگر دز شخصي بودنش از حد استاندارد بالاتر ميزنه، گاهي ،پيشاپيش معذرتخواهي من رو بپذيريد.

Monday 29 October 2007

دست هاي خیابان

با سخت تر شدن شرايط زندگي و عدم وجود امنيت شغلي و تامين اجتماعي مناسب روي آوردن به دستفروشي بيش از پيش در سطح جامعه به چشم مي خورد . كودكان كار خيابان ، مردها و زنهاي دستفروش ، همه ، براي تامين حداقل ضروريات زندگي با سرمايه اي بسيار ناچيز اجناسي تهيه كرده و تمام وقت خودرا براي فروش آنها در گوشه و كنار خيابان ها مي گذرانند، در حاليكه آنها اجناس خود را با قيمت هاي ارزان تر مي فروشند و بالا رفتن هزينه زندگي و سخت شدن تامين آن موجب استقبال مردم از اجناس آنها مي شود.
ولي دستفروشان با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم مي كنند؛ بدي آب و هوا و شرايط محيط كار و گروههايي كه از طرف شهرداري و ارگانهاي دولتي ديگر اقدام به دستگيري آنها و گرفتن تعهد و جريمه و ضبط اجناس آنها مي كنند كه همراه با بي احترامي و تحقير و خشونت صورت مي گيرد . جامعه ي ما در حاليكه توانايي پاسخگويي حداقل نيازهاي زندگي انسانها را ندارد ،تنها راه بقا و دوام آوردن در اين شرايط سخت زندگي را به شكل سركوبگرانه اي مي بندد و به گونه اي مقصد سركوب اين طبقات را دنبال مي كند . گويي اين افراد حق زندگي با شرايط انساني را ‍ژنتيكي نداشته اند و جامعه جز ناديده گرفتن و كنار گذاشتن آنها مسئوليتي در مقابل آنها ندارد و اين در حاليست كه مدام جمعيت بيكارها و كسانيكه براي تامين معاش خود به دستفروشي رو مي آورند افزايش مي يابد. در تهران علاوه بر خيابانها و در مسيرهاي رفت و آمد ، چهارراه ها و پشت چراغ قرمزها ، در مترو نيز زناني ديده مي شوند كه به اين شيوه كار پناه آورده اند.
اگر شما هم وارد واگن مخصوص بانوان شده باشيد متوجه زناني مي شويد كه ساكهاي بزرگ همراه خود دارند و اجناسي مثل لباس ، دستمال و اوازم تحرير و آرايشي و... در آنها براي فروش حمل مي كنند و در ميان متروهاي مختلف براي فروش اين اجناس در حال گردشند . كار بسيار سختي است ولي به نظر مي رسد براي تامين مخارج زندگي و جلوگيري از استثمار كارفرما و دردسرهاي ديگر كاريابي اين شيوه براي انها مفيد تر بوده است . ولي اگر به تازگي از مترو استفاده كرده باشيداحتمالا شاهد برخورد شديد ماموران مترو با انها نيز بوده ايد.
به گفته ي خود ماموران مترو دليل اصرار به جمع آوري اجناس و معرفي اين خانمها به مسئولين مترو اينست كه" از بالا دستور دارند"و گويا" اين دستور به علت اعتراض مردم است " مردمي كه براي رفت و آمد شرايط سخت و خطرناك تحمل ممترو را ي كنند و بسياري مايحتاج خود را از همين خانمها تهيه مي كنند و از وضع وخيم زندگي يكديگر آگاهي دارند . اين ادعا به گونه اي بي اساس و مسخره است گويي كه ما در آرمانشهرمان زندگي مي كنيم و گروهي اخلال گر و شرور وارد آن شده و قصد بر هم زدن آرامش و آسايش را با دستفروشي داشته اند و بايد با آنها برخورد كرد و اين در حاليست كه اين دوستان از ميان همين مردم هستند مردمي كه با وجود وضعيت اجتماعي و اقتصادي ايجاد شده برايشان بعيد نيست در آينده به همين شغل پناه بياورند.
ماموران مترو نيز بي شك با نيلزهاي مردم آشنا هستند و ميان همين مردمند .اين زنان دستفروش كه از موقعيت خاص مترو به عنوان محلي براي كار خود استفاده كرده اند را درك مي كنند ولي پاسخ انها نيز تهديد شغلي اي است كه با ان روبه رو اند .
و اين جامعه اينگونه دو قشر از يك طبقه را در مقابل يكديگر قرار مي دهد و براي سركوب هر كدام از ديگري استفاده مي كند ؛روابط گلادياتور ها را چه نرم پيش روي خود حس مي كنيم و باور!!!
هر كدام از ما بايد از شرايط مناسب شغلي و حقوق زندگي انساني برخوردار باشيم . زندگي كردن انحصاري نيست . نمي فهمم چطور ساده ترين و مسلم ترين حق اجتماعيمان انكار مي شود و در مقابل به جاي پاسخ و راه حل دهانمان را به دست هم مي بندند. ولي بايد حرف زد اين زنان با توجه به شرايط سختي كه با آن رو به رو هستند به اين كار رو آورده اند و تا هنگامي كهشغ موقعيت لي براي تامين خود و خانواده خود ندارند و ماداميكه سازمان تامين اجتماعي تا اين حد عقب افتاده است كه وظايفي براي خود براي ايجاد زندگي راحت و شايسته ي انسانها تعريف نكرده است بايد اعتراض كرد و دخالت سركوبگرانه و محدود كننده ي دولتي را محكوم كرد.