Saturday 17 November 2007

به دستهاي بچه ها نگاه كن وقتي دارن نقاشي مي كشن ! به بچه ها نگاه كن وقتي با دستاشون دارن ذهنشونو بيرون مي ريزن. ديروز اين كارو كردم بچه ها خيلي راحت تر از ما شروع مي كنن به نقاشي كشيدن شايد چون هنوز ذهنشون روتين نشده با ابتكار بيگانه نيستن ،به مرزها آشنا نيستن و نمي ترسن از گفته شدن از اينكه بيرون ريخته بشن از اينكه بروز پيدا كنن از اينكه چه اتفاقي ممكنه بيفته از اينكه تنها باشن يا نه حتي بعضي وقتا رو ديوارا هم خط مي كشن درست مثل ديروز طوريكه منم دلم خواست ديوارارو خط خطي كنم . حالا هم فرقي نميكنه من يه ديوار هديه گرفتم كه مي تونم خط خطيش كنم هر چند واسه خودم مرز كشيدم ولي گاهي كه بچه ميشي اشكالي نداره از خط ها هم بيرون بزني. چه اشكالي داره واسه خودم بنويسم .اينو واسه خودم نوشتم واسه خود خودم.

Monday 12 November 2007

پ.ن

به سختي تو شلوغي و تكانهاي مترو چادرش رو رو سرش نگه ميداره هوا خفه س ... زير تبليغات مربوط به يه شركتي نوشته حامي يونسكو در ايران؟؟ وقتي سرش خلوت شده با تمسخر ميگه جنساشون فروش نميره شده حامي تا مردم ا زش جنس بخرن...
پياده كه شديم دنبالشون دويدم ازش پرسيدم اذيتتون نميكنن انگار كه منتظر بوده باشه براي كسي تعريف كنه انگار كه من ناجي اونا باشم برام تعريف ميكنه منو گرفتن ميگن نبايد بياي اينجا آخه من كجا كار كنم؟ ازش پرسيدم كسي نيست ازتون حمايت كنه؟ ميگه نه. انگار منتظره من ازش حمايت كنم ميگم خودتون نمي خواين كاري بكنين همكارش ميگه مثلا چي كار؟ انگار مي خواد ازم آتو بگيره ميخواد دستمو رو كنه ميگم نميدونم يه تجمعي اعتراضي جلوي تامين اجتماعي يا نميدونم بگرديد سازمان دفاع از حقوق زنها رو پيدا كنين همكارش ميگه مثلا كه چي بشه بگيرنمون بندازنمون زندان؟ مگه معلما نكردن عاقبتشون چي شد؟ ميگم اين فرق داره مي خوام بگم مگه كارگرا... كه مي پره وسط حرفم همكارش ميگه من كار خودمو ميكنم هر دفعه هم منو ميگيرن كم نميارم من تا زنده م همين جا كار مي كنم ؟ بايد كار كرد شرايط سخته ولي بايد كار كرد. نميفهمم چرا نبايد شرايط رو آسون كرد ؟ ميگه منو گرفتن ميگن بايد پنجاه تومن پول بدي تا ولت كنيم من اون روز بيست تومن هم كار نكرده بودم انقدر گريه كردم كه ولم كردن. براي زنده موندن بايد دزدي كرد و دزدكي زندگي كرد!! ميگم آخه اينجوري كه نميشه . همكار بهم ميگه ميخواي كار كني؟ حس مي كنم دستمو محكم گرفته؟ نميدونم اصلا مشكل من كار نيست چرا انقدر كار كار ميكنه؟ ميگم نه ولي شايد يه روزي خواستم. ميگه پس بايد تحمل كني بازم ميگه همكارش ميگه تو صبر نداري من دو تا مدرك دارم اينا رو ميشناسم ميدونم بايد چي كار كنم نميذارم مانع كارم بشن نميذارم من تو هر شرايطي شده كار مي كنم . ميگم ولي اين شرايط درست نيست بايد وضعيتتون معلوم باشه اينجوري كه نميشه ميگه ميگيرنت بي آبروت مي كنن ميگم يعني چي ؟ چشماش گرد شده ميگه بي آبروت مي كنن... ديگه يادم نمياد اصلا نميشنيدم برگشتم ...
_مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟
_روسريتو چرا نخ كش كردي؟ چرا مواظب نيستي ؟
_مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟
_بذار درستش كنم
_آي مامان موهام
_ببين چيكار كردي ؟ آهان درست شد بيا مواظب باش
مامان اين همون قطاره س كه بالاو پايين داره؟

نميدونم زمانش كي بود ولي حال نبود. اگر از پي نوشت داشتن اين وبلاگ خبردار مي شدم جاي اين پست توش مي بود.
اين وبلاگ شخصي نيست و جز... و قرار هست كه شخصي هم نشود من استثنائا نميخوام زير قولم بزنم.
من تمام سعي خودم رو مي كنم كه شخصي نشه. اگر دز شخصي بودنش از حد استاندارد بالاتر ميزنه، گاهي ،پيشاپيش معذرتخواهي من رو بپذيريد.