Monday 29 October 2007

دست هاي خیابان

با سخت تر شدن شرايط زندگي و عدم وجود امنيت شغلي و تامين اجتماعي مناسب روي آوردن به دستفروشي بيش از پيش در سطح جامعه به چشم مي خورد . كودكان كار خيابان ، مردها و زنهاي دستفروش ، همه ، براي تامين حداقل ضروريات زندگي با سرمايه اي بسيار ناچيز اجناسي تهيه كرده و تمام وقت خودرا براي فروش آنها در گوشه و كنار خيابان ها مي گذرانند، در حاليكه آنها اجناس خود را با قيمت هاي ارزان تر مي فروشند و بالا رفتن هزينه زندگي و سخت شدن تامين آن موجب استقبال مردم از اجناس آنها مي شود.
ولي دستفروشان با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم مي كنند؛ بدي آب و هوا و شرايط محيط كار و گروههايي كه از طرف شهرداري و ارگانهاي دولتي ديگر اقدام به دستگيري آنها و گرفتن تعهد و جريمه و ضبط اجناس آنها مي كنند كه همراه با بي احترامي و تحقير و خشونت صورت مي گيرد . جامعه ي ما در حاليكه توانايي پاسخگويي حداقل نيازهاي زندگي انسانها را ندارد ،تنها راه بقا و دوام آوردن در اين شرايط سخت زندگي را به شكل سركوبگرانه اي مي بندد و به گونه اي مقصد سركوب اين طبقات را دنبال مي كند . گويي اين افراد حق زندگي با شرايط انساني را ‍ژنتيكي نداشته اند و جامعه جز ناديده گرفتن و كنار گذاشتن آنها مسئوليتي در مقابل آنها ندارد و اين در حاليست كه مدام جمعيت بيكارها و كسانيكه براي تامين معاش خود به دستفروشي رو مي آورند افزايش مي يابد. در تهران علاوه بر خيابانها و در مسيرهاي رفت و آمد ، چهارراه ها و پشت چراغ قرمزها ، در مترو نيز زناني ديده مي شوند كه به اين شيوه كار پناه آورده اند.
اگر شما هم وارد واگن مخصوص بانوان شده باشيد متوجه زناني مي شويد كه ساكهاي بزرگ همراه خود دارند و اجناسي مثل لباس ، دستمال و اوازم تحرير و آرايشي و... در آنها براي فروش حمل مي كنند و در ميان متروهاي مختلف براي فروش اين اجناس در حال گردشند . كار بسيار سختي است ولي به نظر مي رسد براي تامين مخارج زندگي و جلوگيري از استثمار كارفرما و دردسرهاي ديگر كاريابي اين شيوه براي انها مفيد تر بوده است . ولي اگر به تازگي از مترو استفاده كرده باشيداحتمالا شاهد برخورد شديد ماموران مترو با انها نيز بوده ايد.
به گفته ي خود ماموران مترو دليل اصرار به جمع آوري اجناس و معرفي اين خانمها به مسئولين مترو اينست كه" از بالا دستور دارند"و گويا" اين دستور به علت اعتراض مردم است " مردمي كه براي رفت و آمد شرايط سخت و خطرناك تحمل ممترو را ي كنند و بسياري مايحتاج خود را از همين خانمها تهيه مي كنند و از وضع وخيم زندگي يكديگر آگاهي دارند . اين ادعا به گونه اي بي اساس و مسخره است گويي كه ما در آرمانشهرمان زندگي مي كنيم و گروهي اخلال گر و شرور وارد آن شده و قصد بر هم زدن آرامش و آسايش را با دستفروشي داشته اند و بايد با آنها برخورد كرد و اين در حاليست كه اين دوستان از ميان همين مردم هستند مردمي كه با وجود وضعيت اجتماعي و اقتصادي ايجاد شده برايشان بعيد نيست در آينده به همين شغل پناه بياورند.
ماموران مترو نيز بي شك با نيلزهاي مردم آشنا هستند و ميان همين مردمند .اين زنان دستفروش كه از موقعيت خاص مترو به عنوان محلي براي كار خود استفاده كرده اند را درك مي كنند ولي پاسخ انها نيز تهديد شغلي اي است كه با ان روبه رو اند .
و اين جامعه اينگونه دو قشر از يك طبقه را در مقابل يكديگر قرار مي دهد و براي سركوب هر كدام از ديگري استفاده مي كند ؛روابط گلادياتور ها را چه نرم پيش روي خود حس مي كنيم و باور!!!
هر كدام از ما بايد از شرايط مناسب شغلي و حقوق زندگي انساني برخوردار باشيم . زندگي كردن انحصاري نيست . نمي فهمم چطور ساده ترين و مسلم ترين حق اجتماعيمان انكار مي شود و در مقابل به جاي پاسخ و راه حل دهانمان را به دست هم مي بندند. ولي بايد حرف زد اين زنان با توجه به شرايط سختي كه با آن رو به رو هستند به اين كار رو آورده اند و تا هنگامي كهشغ موقعيت لي براي تامين خود و خانواده خود ندارند و ماداميكه سازمان تامين اجتماعي تا اين حد عقب افتاده است كه وظايفي براي خود براي ايجاد زندگي راحت و شايسته ي انسانها تعريف نكرده است بايد اعتراض كرد و دخالت سركوبگرانه و محدود كننده ي دولتي را محكوم كرد.